۱۳۹۱ اردیبهشت ۲, شنبه

تمدن یا وحشیگری؟ اختراع یا نادانی؟ آخوند و امثال آخوند همان جیب بران در راه ماشین دودی .


تمدن یا وحشیگری؟ اختراع یا نادانی؟ آخوند و امثال آخوند همان جیب بران در راه ماشین دودی .
تمدن یا وحشیگری؟ اختراع یا نادانی؟ آخوند و امثال آخوند همان جیب بران در راه ماشین دودی .
تهران قدیم.
ترجمه از کتاب انگلیسی ایران قدیم که اول به فرانسوی نوشته شده توسط یک نویسنده انگلیسی ترجمه شده به زبان انگلسی
Old Iran Rchard molen
(ترجمه توسط ساموئیل کرماشانی از انگلیسی به فارسی )
تهران قدیم و یا تمدن ایرانیان از کجا آغاز شده است در زمان قدیم در باره درست شدن هر پدیده ای خار خدا دانسته اند ابتکار بشری را در نظر گرفته نشده است و انسانها برای کفایت کردن گفته او زرنگ و زیرک است خدا بهش بش داده است در این تفکر نبودند که همه انسانهای دارای سلولهای زنده ای هستند در درون مغزشان از این توامندی برخوردارند.
نخستین خط آهن تهرات به شهر ری بود که در سال 1261 هجری برابر با 1883 میلادی  بود امتیاز آن یک نفر فرانسوی بنام مسیوبواتال از ناصر الدین شاه قاجار گرفت.
ماشینهای که در این خط به کار افتادند نام ترن نداشتند بلکه در دارالخلافه آنها را ماشین دودی میگفتند هنگامیکه خط ماشین دودی برقرار گردید مردم دسته دسته برای تماشای این پدیده شگفت انگیز یا غول آتشخواری که به هنگام حرکت از تنوره اش بخاری غلیظ بر میخواست و به همین جهت آن را ماشین دودی لقب داده بودند به گار ماشین می آمدند ولی کسی حاضر به سوار شدن نبود. وقتیکه ماشین دودی به حرکت در می آمد از دروازه   ماشین دودی خارج شد ناگهان سروکله جماعتی از بچه و بزرگ ظاهر میشدند که به دنبال قطار می دویدند و خود را به پنجره قطار آویخته و از آنها  میون آسا بالا و |ئین  می رفتند و آنگاه که به دور راهی می رسید باز به آن قطار چسبیده با قطاری که از حضرت عبدلعظیم می آمد باز می گشتند البته در هر قطاری یکی الی دو مامور و آژان امنیت برای رفع مزاحمت گماشته شده بودند اما هرگز نمی توانستند جوابگوی مزاحمان باشند عده ای از این مزاحمان که در کمال بی شرمی و بی ادبی بر روی درب و پنجرهای این قطار میشاشیدند به این دلیل عده ای دیگر گفته بودند از ماشین دودی خدا برای ایران ارسال نموده است هر کسی بر روی آن بشاشد خدا دوباره به آسمان برش میگرداند و از ما میگیرد اما تعدادی هم برای امتحان حرف این افراد میرفتند بر روی درب و پنجرهای این قطار یا ماشین دودی یا ماشین آتشخوار میشاشیدند و عده ای دیگر به حرکات زننده یی در داخل قطار دست میزندند مثل شاشیدن بر کف داخلی قطار و یا ماشین دودی و عده ای دیگر در داخل قطار از صندلیها و چرخها بالا میرفتند و گاهی بر روی سقف واگنها بازیهای خطرناکی مینمودند و در میان مسافران مزاحمان قطار جماعتی دزد و جیب بر بودند که مشغول کیف بریدند بودند در داخل قطار و کیف و وسائل و یقچه و حتی عبا و کلاه مسافران را میزدیدند و به طرف همدستان خود که پائین قطار بودند پرتاب میکردند.
بعضی اوقات طوری به قطار حمله ور میشدند ملت که قطار را متوقف میکردند یعنی به هزاران نفر خود را به درب و پنجرهای آن آویزان میکردند و تقریبا سرتاسر قطار میپوشانند و کار حرکت قطار را مختل میکردند.
ملت ندیده و با دیدن چنین غولی که در هنگام حرکت دودهای غلیظی از عقب آن خارج میشد ملت را شکف زده نموده بود و به همین خاطر دسته دسته به سوی آن به حرکت در می آمدند و بعضی اوقات درب و پنجرهای ان را مشکستند و اگر برای آنها این امکان داشت به خانه میبردند و به جای پنجرهای خانه کار میگذاشتند.
چیزهای مهمی که رویداده است این است که بر روی سقف قطار میرفتند و بروی آن دسته دسته میشاشیدند تا خدا دوباره این ماشین دودی از ایرانیان بگیرد و این کار باز در داخل قطار انجام میداند و باعث دردسر برای مسافرین میشد بوی تعفن شاش کاری میکرد دیگر مسافرین دوست نداشتند بر آن سوار بشوند.
ماشین دودی 2 ایستگاه داشت یکی گار ماشین و دیگری گارشاهزاده عبدلعظیم اولین بلیتی که در عهده به ارزش سه شاهی بود و در زمان مظفرالدین شاه این مبلغ به پنج شاهی و در زمان احمد شاه به هفت شاهی و ده شاهی رسید و آخرین مبلغ آن به دوریال و نیم بود ماشین دودی در طول کار خود ماجراهای عجیب و مضحک به خود دیده بود آنهای که با این ترن مسافرت کرده اند نام حمدلی یکدست و مرشد بلقیس بوده اند که مرشد ماه ده را به خاطر دارند اما حمدلی یکدست با زیرکی و با آد یکدست بیشتر نداشت و  باهمین یکدست بودنش قیافه اش را کاملا مشخص میساخت و با زیرکی و چالاکی حیرت آوری در پیرامون ماشین دودی جیب بری میکرد و جیب هزاران مسافر را بریده در طول راه.  در ضمن در آن زمان هر پدیده ای که رویداده باشد کار خدا دانسته اند و این نوعی سیاست حاکمان بوده تا مردم همیشه مطیع خود نگهدارند و در زیر سلطه خویش اسیر کنند بنامهای گوناگون  ماشین آمد کار خدا بود هواپیما درست شد کار خدا بود افتاد کار خدا بود ضرر کرد کار خدا بود فرزندش فوت کرد کار خدا بود تصادف نمود کار خدا بود کسی را کشت کار شیطان بود و هم خدا خواست.
دزدی کرد کار خدا بود و شیطان این کار را بر سرش آورد.
باز در این باره در یک کتاب فارسی زبان جزئی از آن ترجمه شده است اما کمی سانسور شده است در زیر میتوانید کتاب را پیدا کنید اما در زبان انگلیسی به هیچ عنوان سانسور نشده است.
*ازکتاب ایران قدیم و تهران قدیم نوشته ناصر نجمی صفحه 414

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر