۱۳۹۳ بهمن ۸, چهارشنبه

روان تجاوز دیده و خلقیات ایرانی با قلم ساموئیل کرماشانی




این مقاله باز چاپ شده است که نیاز است که در آینده ای نزدیک مثل یک کتابچه روانشناسانه منتشر بشود
روان تجاوز دیده و خلقیات ایرانی با قلم ساموئیل کرماشانی 
ماسکی همیشگی بر چهره دارند 
روانشناسی .... و روان تجاوز دیده و خلقیات ایرانی.
برای شناسای شخصیت  بیمار  دو قشر بیمار ایرانی یکی مزدوران رژیم در خارج از کشور دوم نژادپرستان فارسیزم ایرانی و باز بقیه ی ملیتهای  ساکن ایران باید مطالب زیر را مورد مطالعه قرار داد.
اینها تهمت بی جا زن اهل کلک  و فریبکار و دروغگو و
دورو اهل غیبت و بدگویی پشت سر دیگرانی که باب دلشان نیست و اتهامهای واهی علیه دیگرانی  که باب دلشان نیست  بدون شناخت و بدون اینکه حتی 5 دقیقه با یارو دیدار نموده باشند همین کافیست که اسمش را بدانند هزاران اتهام برایش ساز میکنندو  این هم نوعی بیماری خطرناکی میباشد که جامعه ایرانی را به لجن کشانده است چه در داخل و چه در خارج.
یارو بدون اینکه در آن رابطه علم و آگاهیی روانشناسانه داشته باشد میگوید فلانی مشکل روحی و روانی دارند در حالیکه چنین نیست این حرف برای خالی کردن رنجها و دردهای درونی فردی میباشند که دست به این رفتارهای ناهنجار میزنند.


حال به پردازیم به جنون دروغ و روانتجاوز دیده و خلقیات ایرانی البته وقتی که در باره روانتجاوز دیده و خلقیات ایرانی مینویسیم باید این را فراموش نکنیم که این روانتجاوزدیده هم بر خلقهای منطقه و بعضی از انسانهای منطقه تاثیر مخربی داشته است بخصوص ایرانیان.
روانتجاوزدیده و خلقیات ایرانی.

ایرانیان
حقیقت گریز و پنهان کار، ظاهر ساز، قهرمان پرور و استبداد زده، خود محور و برتری جو، بی برنامه، ریاکار و فرصت طلب، احساساتی و شعار زده، متوهم از توطئه دائم، مسئولیت ناپذیر، متوقع و ناراضی دائم، حسود، ناصادق، همه چیز دان و هیچ دان بی عمل و اهل چانه زدن.
یکی دیگر از خصوصیات ایرانیان اهل تناقضگویی هستند و تمامی رفتار و عملکرد آنها مملو از تناقضات هستش.
آنچه من در باره آن مینویسم تحقیقی است در باره ایرانیها و  ترکهای ساکن ایران البته نه همه آنها تعدادی از آنها با میتومانی مبتلا هستند.
آنچه من در گذشته در باره آن نوشته ام که برای دست یابی به احوال فرد روانی باید از آنهای به پرسید که با فرد برخورد روزمره دارندو از راه آنها اطلاعات در باره فرد بدست آورد و یا با کسانی سئوال و پرسش کرد که با فرد در ارتباط هستند این موضوع امروز قابل قبول نیست چرا چون در تحقیقات نشاداده شده است که هیچ کس به هیچ عنوان زبان خوب علیه دیگری نمی گشاید چرا چون بغییراز بستگان خود انسان آنهم مادر برادر و خواهر از دیگران سئوال نمودن غییر قابل قبول است و مردود است از نظر روانشناسی.
دیگران هرگز کلمه خیر در دهن نداشته و ندارند باید برای آگاهی با خود فرد مستقیم برخورد نمود.
روانتجاوزدیده و خلقیات ایرانی . وقتیکه دست به نگارش و نوشتن مقاله قوز بالا قوز بردم میدانستم همانطور که نوشتن این مطالب برای من خالی از درد و مقاومت و انکار نیست و خواندن آن هم برای خواننده چندان راحت نخواهد بود. زمانی که سید محمد جمالزاده در سالهای 1340 ابتدا در مجله مسائل ایران و سپس در کتابی تحت عنوان خلقیات ما ایرانیان اقدام به جمع آوری داوریهای خارجیان و هم خودیها در باره ایرانیان نمود و خود گفت این کار من نه تنها تعبییر به خدمت نخواهد شد بلکه در نظر بسیاری از هموطنان ما حکم گناه و خیانت را پیدا خواهد کرد ولی این کار باید روزی صورت گیرد. اگر انسان از تاریخ خودش جدا کردنی بود و اگر میشد که شخصیت فرد انسان را بدون دانستن شرح حال و گذشته و احوال و حوادث زندگی او تحلیل کرد آن وقت ممکن بود که به تحلیل روانی ملتی نیز بپرادزیم و بدون اینکه چیزی از گذشته آن ملت بدانیم این مرتکب خطا میشدیم ولی از جائی که هیچ رفتاری و هیچ خصوصیات خلقی و تصادفی نیست و از جائی که راه دست یابی به خصوصیات رفتاری فرد مراجعه به آرائی آنهایی است که با او در ارتباط هستند و از نزدیکان خانواده فرد هستندمیتوان چیزی بدست آورد و لذا یکی ار راه های دست یابی به نیمرخ شخصی ملت و ملیتهای ایرانی هم بررسی اظهار نظرهای است که در باره او شده است جمالزاده در خلقیات ما ایرانیان صفحه 25 مینویسد. خارجیان عمومأ ما ایرانیان را ملتی با تیز هوش و حاضر جواب و خوش بیان و مجلس آرا و تو دل برو میدانند ولی این صفات بیشتر جنبه ظاهری دارد و چندان ربطی به احوال باطنی و یا اخلاق ندارد. در مورد کاراکتر و اخلاق عقیده عمومی بر آن است که ایرانیان فاقد صفاتی مانند راستی حقیقت گوی حقیقت جویی امانت فداکاری جرأت شجاعت و شهامت و نیکوکاری و خیر خواهی و وجدانمردی هستند. نویسنده در صفحه 34 همین کتاب به نقل از روزنامه اطلاعات اسفند 1343 مینویسد شما ندیده اید حتمأ شنیده اید که داریوش بزرگ در لوحه زرین خود دعا کرده است که خداوند کشورش را از دروغ حفظ کندو معلوم نیست چه شده که دعایش وارونه مستجاب شده خدا آفت دروغ را بر ملت او مسلط ساخته است و ما ایرانیان سلام و علیکمان دروغ و کسبمان دروغ آشتی مان دروغ و خلاصه همه چیزمان دروغ است.در صفحه 147 همان کتاب در نقل قولی از نامور در شماره 6 شهریور 1311 شفق سرخ چنین آمده است ایرانیان دروغ میگویند فریب میدهند و مانند خاکشیر به هر مزاجی میسازندو در مقابل هر بادی تسلیم میشوند و این کار را زبردستی و زرنگی میدانند حقایق را زیر پا گذاشته و برای رضایت خاطر کسی که خود را محتاج به او و او را قویتر از خودتصور میکنند و بله قربان و صحیح است میگویند. اگر از میان اظهار نظرهای خارجیها در باره ویژگیهای منفی روانی ایرانی بخواهیم معدل بگیریم محور مشترک ترسیم کنیم با تابلوی زیر مواجه خواهیم شد که ایرانی.
1= دروغ زیاد میگویند و حتی با خودیها صادق نیستند.
2= خجول هستند و شرم حضور دارند.
3= تودار و مرموز هستند.
4= طرفدار افراط تفریط و پیرو قانون همه چیز یا هیچ هستند و میانه روی و تعادل را نمیشناسند.
5= ظار و باطنی متفاوت دارند و در برابر قدرت خوش رقصی میکنند و به ضعیفتر از خود بیرحم هستند.
6= بی اعتماد به دیگران و بیگانه هراس هستند و مبتلا به جنون دروغ و گزافگوی هستند.
7= فضول و کنجکاو به دیگران هستند و به همان میزان که میکوشند تا از کار دیگران سر در آورند تلاش میکنند که کسی از کار آنها سر در نیاورد.
8= هیچ حرف و مخالفتی را تلقی نمیکنند و به چانه زدن و سماجت در همه امور عادت دارند.
9= طفره میروند و اهل سر همبندی و اهمال کاری هستند.
10= هر چه را دوست ندارند به راحتی انکار میکنند.
11= لاف و گزاف زیاد میزنند و دچار خود بزرگبینی و خودشیفتگی و خودمداری هستند.
12=دروغ زیاد میگویند و به آسانی دیگران را مورد تحقیر قرار میدهند هر روز به ملیتهای دیگر توهین میکنند بدون اینکه حتی یک لحظه به اندیشند که چه کار دارند میکنند.
13= ایرانیها دورغگو هستند و دورو اگر 7 کلاس سواد را داشته باشند میگویند دیپلم داریم و اگر 9 کلاس سواد را داشته باشند میگویند لیسانس ادبیات را تمام نموده ایم در صورتیکه چنین نیست.
و اگر دیپلم را داشته باشند میگویند دکترا داریم.
14= ایرانیان تمام زندگیشان جعلیست و میخواهند با افکار و تفکر جعلی زندگیی کنند و در صدد هستند سر از زندگی دیگران در بیاورند و در این رابطه کوشش میکنند که کسی سر از زندگی خصوصی آنها در نیاورد و دائم دنبال ساختن هویت جعلی بر ای خویش هستند.
یکی خود را لیسانس ادبیات معرفی میکند میگوید آنها آلمانی را با لهجه افغانی برام ارسال نموده اند نمیفهمم این خودش یک توهین آشکار به ملت افغان میبشاد و توهین و تحقیر یک کار بی ادبانه است که متاسفانه از زبان ایرانی همیشه جاریست.
اینها آفغانیها و کردها و ملیتهای دیگر ساکن ایران را مورد توهین و تحقیر قرار میدهند در حالیکه زبان پارسی توسط فردوسی درست شد که 60% عربی توش وارد شده است و از پایه و ریشه ای زبان کردی درست شده است. متاسفانه فارس زبانان به آسانی و بدون اینکه یک لحظه پیشمان بشوند زبانهای دیگر را مورد تحقیر قرار میدهند .
انصافأ راحت نیستند و پریشان حال و همه راه را بنبست میدانند در جلو خویش. البته و مردم و ملتهای که در منطقه عراق و ایران و کشورهای دیکتاتوری زندگی میکنند باز به مرض خود سانسوری مبتلا هستند انسانی و یا ملتی که این خصوصیات را بخود بخورد بدون اینکه دچار خشم و انکار و مقاومت گردد چه ایرانی باشد و چه غییر ایرانی ولی با خشم و انکار و مقاومت نمیشود دیگران را بی اعتبار و یا عوض کرد. شاید باید سئوال بنیادی را مطرح کنیم تا مسئله چه برای خودمان و چه برای دیگران بعد تازه ای پیدا کند. باز ما ایرانیها کارهای غییر ضروری را با جدیت دنبال میکنیم اما کارهای ضروری را به فراموشی میسپاریم همین باعث میشود که ما در زندگیمان همیشه با شکست روبرو بشویم.
دروغ آشکار  یک ایرانی در یکی از کشورهای اروپایی من نمیخواهم اینجا بمانم بهشون گفته ام یعنی چی؟ من میخوام برم آمریکا...
فارسی زبانان خود را اشل بالا میدانند و به پنهان کاری دست میزنند لاکن فراموش نموده اند که علم امروزی زبان بدن در یک دیدار همه چیز را افشا میکند تو بر زبانت چیزی میگوید لاکن زبان بدنت چیزی دیگر میگوید.
انسانها هنگامیکه زبان را باز میکنند و شروع به حرف زدن میکنند فراموش میکنند که حرکات سیستم بدنشان و زبان بدنشان مغایر است با آنچه بر زبان می آورند سیستم بدن چیزی دیگر و یا پیامی دیگر به ما میدهد اما زبان آنها چیزی دیگر جاری میشود اینجا  است که ما بخوبی  فرد را میشناسیم و شناسای میکنیم.
در میان داوریهای خارجیان نسبت به خصوصیات روانی ملیتهای ایرانی من با یکی از همه بیشتر موافقم و آن گفته را ونسان مونتی است در کتاب ایران او میگوید در پشت پرده روح ملتی پنهان است که از دوران طفولیت منهوب و درهم کوفته است بله سئوال و ادعای من هم در این نوشتار این است که آیا مجموعه ی خصوصیاتی که در بالا به عنوان خلقیات ایرانی و از زبان خودیها و بیگانگان ذکر شده است خصلت فردی و انحصاری ایرانی است با خصوصیات و منش روانتجاوزدیده و روح سرکوب شده است؟ به این سئوال روانشناسی و علوم رفتاری باید پاسخ بگوید و در این مورد میتوان به صدها مقاله و کتاب منتشر شده در باره ویژگیهای روانی انسانهای تجاوزدیده اشاره نمود که نگارنده سالهاست دل مشغول این کار است ولی تا جایی که در حوصله این نوشتار میگنجد به چند نکته اشاره میکنم چارلز وایت فیلد در کتاب پر سر و صدای شفای کودک درون صفحه 59 مینویسد در شرایطی سخت و نا امن رشد انسان باید در تنازع بقا باشد و انسانی که برای بقا میجگند بسیاری از روشهای مدارا و مماشات و تکنیکهای دفاعی را می آموزد. افراد تجاوزدیده و تحت فشار بقای خود را از طریق سهل انگاری و بی اهمیت جلو دادن مشکلات سر پنهان کامل و سماجت و چانه زدن خوش خدمتی و تظاهر انکار احساسات خود و دروغ تامین میکنند. آنچه بقول آنا فروید 1936 مکانیسمهای نا سلامت دفاعی برای انسان سلامت است روش های عادی ارتباط برای افراد تجاوزدیده با دنیای اطراف خویش است. مارگریت مالر روانکاو مشهور نیم قرن اخیر 1988 مینویسد برای خود واقعی در کودک انسان فضای رشد او بایست آغشته از عشق احترام و آزادی ابراز احساسات کودک باشد. محیطی که آرزوهای کودک جدی تلقی گردد و به او فرصت تجربه و اشتباه داده شود محیطی که کودک برای نشان دادن آنچه که هست هراسی نداشته باشد تا سالمتر رشد کند.
ایرانیها هنگامیکه از ملیتی و یا کسی بدشان بیاد فرد را با تهتمهای واهیی زیر متهم میکنند فلانی مشکلات روحی و روانی دارند  چرا این کار را نموده اند و  این همه تهمت زدن برای رها نمودن از کشمکشهای درونی خویش  میباشد.
ایرانیان حرف زدنشان با عملکردشان  آسمان تا زمین با هم فرق ودارای  ضد و نقیض است.

حال کمی در باره یک فرد که چند ماه پیش با من ملاقات نمود.
ج! سلام خوبی؟
من! سلامت باشید عزیز من خوبم شما خوب هستی؟
ج=! خوبم اما میخوام یک چیز را به شما بگویم من در نظر دارم به شهر یوتبوری نقل مکان کنم بعدأ در آنجا با رادیوها مصاحبه میکنم کم کم میرم بالا و رهبر میشوم بعدش ریئس جمهور خوب.
من=! خوب این خواب کی دیده اید؟ که با مصاحبه با  رادیوها میخواهید رهبر و ریئس جمهور بشوید؟
او=! مسخره میکنید حالا میبینید.
خوب ادامه این مطلب موکول میکنم برای نوشتهای آینده.
طبقه بندی اختلالات روانی در روانپزشکی
اختلالات روانی در روان پزشکی در 6 دسته تقسیم بندی شده اند که عبارتند از:
1- اختلالات روانی: ناهنجاری های رفتاری یا روان شناختی بعد از یک دوره عملکرد طبیعی به گونه ای که بتوان زمان شروع ناهنجاری را مشخص کرد. (مانند اختلالات عاطفی، اسکیزوفرنی و اختلالات مربوطه، (ولیریوم و دمانس)
2- اختلالات یا واکنش های انطباقی در برابر استرس که شدت کمتری در مقایسه با اختلالات روانی دارند و به دنبال وقایع پر استرس یا تغییر در شرایط زندگی بیمار بوجود می آید.
3- اختلالات شخصیت: در این اختلالات بیمار رفتاری ناهنجار دارد که بصورت مداوم از اوایل بلوغ وجود داشته اند.
4- اختلالاتی که در دوران کودکی شروع می شوند.
5- عقب ماندگی ذهنی: آسیب عملکرد مغزی که بصورت مداوم از اوایل عمر وجود داشته است.
6- سایر اختلالات: شامل آنهایی می شود که نمی توان آنها را در گروه های قبلی جای داد.
7= آسیب دیدگی در دوران کودکی به دلیل جدای والدین و کشمکشهای میان والدین که پدر کوشش میکند که کودک را علیه مادر تحریک کند و مادر هم به همان شیوه باعث 
درهم ریختن حالت روحی و روانی کودک میشود.
پرخاشگری
پرخاشگری یعنی عملی که به آسیب رسانی عمدی به دیگران منتهی شود. این آسیب رسانی حالت های گوناگون دارد و می تواند آزارهای روانی از قبیل فحاشی، تحقیر و توهین باشد. پرخاشگری عمدی می تواند از سایر انگیزش های غیر پرخاشگرانه متمایز گردد.
ناکامی و پرخاشگری
پژوهش ها مبین آن است که ناکامی پرخاشگری را افزایش می دهد. این دیدگاه تحت عنوان فرضیه ناکامی و پرخاشگری سابقه ای طولانی دارد و می توان گفت:
• هر ناکامی می تواند به پرخاشگری بینجامد.
• هر پرخاشگری می تواند به ناکامی جدیدی بینجامد.
کاهش پرخاشگری
یکی از عوامل مؤثر در ازدیاد روحیه پرخاشگری شیوع فقر است. محققان رابطه مستقیمی بین فقر خانواده و میزان تعارض و پرخاشگری شان ذکر کرده اند، سطح پایین درآمد سبب می شود که در روابط فرزندان با یکدیگر، والدین و فرزندان و والدین با یکدیگر پرخاشگری گسترش پیدا کند. همچنین محققان دریافته اند که پدران بیکار بیشتر از پدران شاغل کودکانشان را کتک می زنند.
هر چند عامل فقر در بروز پرخاشگری بسیار مهم است اما نباید تأثیر تربیت نادرست والدین را بر کودکان نادیده گرفت. در واقع دوری از والدین و تبعیض میان فرزندان موجب افزایش روحیه پرخاشگری و بزهکاری در آنان می شود. وقتی والدین خشن کودکانشان را تنبیه می کنند معنایش این است که آنچه را من انجام می دهم انجام بده نه آنچه را که می گویم. بنابراین روحیه پرخاشگری در فرد رشد می کند.

درمان پرخاشگری
یکی از راه های کنترل پرخاشگری فرد فرو خوردن خشم است. فرد باید سعی کند در هنگام عصبانیت خشم خود را فرو خورده و به پرخاش دست نزند.
برخی روانشناسان معتقدند که پرخاشگری کلامی می تواند منجر به کاهش پرخاشگری عملی گردد. آنها معتقدند که این امر باعث خالی شدن عصبانیت می گردد. ولی ممکن است در مواردی پرخاشگری کلامی به پرخاشگری عملی نیز بیانجامد. در هر حال یکی از مهمترین و بهترین راه های کنترل و کاهش پرخاشگری آرام کردن فرد عصبانی است که باعث فرو نشستن خشم او می شود.
زند باد آزادی

ساموئیل کرماشانی 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر