۱۳۹۱ اردیبهشت ۲, شنبه

در باره ترور روحی و روانی و یا ترور شخصیت بخش 4 چهارم

 
در باره ترور روحی و روانی و یا ترور شخصیت بخش 4 چهارم
در 3 مقاله گذشته در باره ترور شخصیت انسان توسط انسانهای روانی و توهمگرا تعریف نمودیم حال در باره این دو نوع ترور باید بطور شفاف و روشن تعریف نمود تا مردم و دیگران از این با خبر بشوند  و بدانند ترور روحی و روانی یعنی چی ترور شخصیت یعنی کسانی هستند مخفیانه پشت سر دیگران بدگوی میکنند و این کار را آگاهانه و بر اساس برنامه پیش میبرند برای درهم کوبیدن شخصیت انسانی دیگران به کار میبرند و یا خود پیش بردن و بالا بردن خویش در جلو چشم دیگران. حال در باره سوئد در سوئد اول منزوی کردن فرد بعدش کشتن فرد هنگامی که دیدند که انسان تنها شده است و ارتباطش با دیگران کاملا قطع شد در یک برنامه خاص خودشان ویی را به قتل میرسانند و بعدش اعلام میکنند که او خود کشی نموده است خلاصه هزار و یک برنامه برای فرد میریزند تا ویی را به قتل برسانند نمونه این ها قتل یک کشتی گیر سوئدی بود که گفته شد ویی خودکشی نموده است و دوم فردی بنام حمید که در همین شهر به قتل رسید و یا سربه نیست شد 3 احمد ک بود که اهل مریوان بود من اولین باری که احمد دیدم که در سال 2004 بود بعد از آن روز هرگز ویی را ندیدم و نمیدانم چه بر سرش آوردند. در این کشورها برای منزوی کردن فرد  در این باره بودجه میزارند و چند کسی را انتخاب میکنند تا علیه فرد لجنپراکنی کنند و علیه او دروغهای درست کنند تا شخص را از دید دیگران بد بین کنند و در همین باره راه را هموار میکنند برای بیشتر منزوی کردن فرد  و در آخرش ویی را به قتل میرسانند این است که بنام دموکراسی علیه انسانها جنایت میکنند از راه دیگر با حکم اعدام مخالف هستند اما از راه دیگر دیگران را سیستماتیک اعدام میکنند و باز در این باره دولت ایران و یا دولتهای که فرد در آن آمده است و در این کشور پناهنده شده است در این کار شریک هستند برای قتل و درهم کوبیدن شخصیت انسانهای بی سر پناه که به ناچاری به این کشورها پناه آورده اند تا در امان باشند اما فکر نمیکردند که مسایل اقتصادی و تبادل تجاری همه چیز را فدا میکند حتی انسان و انسانیت فروشنده انسانها و تجارت با قتل انسانها کاری است که ساده امروز انجام میگیرد. حال برگردیم به مسایل اصلی همان ترور شخصیت انسان است. کسانی که عادت دارند پشت سر دیگران به هر نحویی بد گویی کنند در اصل مریض هستند و این غریزه کینه توزی چنان ویی را میآزارد که مجبور میشود که علیه دیگران دست به بد گویی و لجنپراکنی کنند و هنگامی که دست به این کار میزنند خود را خوشحال میدانند و احساس خوشحالی میکنند اما این خوشحالی یک لحظه است و عمرش کوتاه است و این افراد چون با دروغ بزرگ شده اند و این دروغ ارثی است خودشان نمیدانند چه میگویند هر چه را شنیدند بیان میکنند و مهر تائید بر آن میزارند بدون اینکه بدانند این راست است یا دروغ به چانه زنی میپردازند هیچ قوانینی رعایت نمیکنند در همه جا همه کاره هستند در آخرش هیچ و پوچ هستند با دروغ خود را بالا میبرند روزی کمونیست هستند و روز بعد مذهبی و روز بعد هیچی. سر درگمی و سرگردانی این نوع افراد در رفتارشان معلوم است. برای نمونه در سال گذشته یک فرد که خودش در اینجا است به شهر اوریبرو رفته بود برای یک جشن کردی در آنجا با فردی که در اسکیلستونا زندگی میکند ملاقات میکند در اولین حرفش دست به لجنپراکنی میزند علیه شخص من و گفته بود این نوشته های که بر سایت اسماعیل است مال خودش نیست بلکه این کسی است بنام دکتر اسماعیل قادری بلی این فرد مریض علیه من بدگوی نموده بود چون حالش خوب نیست. این فرد کسی است که از یک مرض روانی رنج میبرد و این مرض ویی را وادار میکند تا علیه دیگران لجنپراکنی کند در آینده اسم این شخص بطور شفاف و روشن اعلام میشود برای اینکه خود را بالا به برد با مزدوران رژیم ایران ارتباط کامل دارد و این فرد فردی است بیسواد و در منطقه سرپل ذهاب زندگی نموده اند و در عراق در زمان جنگ ایران و عراق به عراق رفتند و در آنجا پدر این فرد با علی حسن خلاصه کار میکرد و مزدور دولت عراق بود هنگامی که رژیم بعث کردهای فیلی را از عراق به سوی ایران اخراج نمود این افراد رفتند طلای زنان را از گردن زنان در آوردند و به هر دختری که جوان بود تجاوز نمودند حالا در سوئد ادعای عدالتخواهی و کمونیستی میکند که دو الی 3 کتاب در باره کمونیست خوانده است در آخرش میخواهد در خدمت رژیم ایران در آید و با فردی بنام علی که سرباز مهدی خود را قلمداد میکند ارتباط دوستانه ای دارد و بدنبال این است که شاید در خدمت وزارت اطلاعات رژیم در آید با کمک این فرد اما هنوز اطلاعات رژیم به ویی اعتماد خاصی پیدا نکرده است تا رسما در خدمتشان باشد بدون مقدمه به هر کسی حمله لفظی میکند و مرز ادب و احترام را نمیشناسد چون مریض است این مرض شدید است بر وی فشار می آورد تا دست به چنین کاری بزند و علیه دیگران دست به لجنپراکنی کند البته خیلی چیزهای دیگر را گفته است و من در یک گذارش در اختیار پلیس قرار خواهیم داد در آینده ماهیت این دیوانه را. این شخص تا سال 1993 در شهر خانقین بر سر میبردند و بنابر خبری که از دوستان بدستم رسیده است یک افسر عراقی روابط جنسی با این فرد داشته است و( به قول خودمان کونی بوده است) بلی یک فرد در شهری دیگر ویی را خوب میشناسد و خوب تاریخ این دیوانه نادان دهاتی پوشخور حالا سیاستمدار خود را نشان میدهد بدون اینکه از سیاست چیزی بداند. این فرد باز به آن فردی که در شهر اوریبرو ملاقات نموده است گفته بود که اگر به من گفت بگوید یکی از فامیلهای خودت بیبیانی به او گفته است اما نمیداند که من میدانم چه حیوانی چنین حرفهای مزه خرفی بیان نموده است از این حرفهای مزه خرف زیاد است و باز افراد مزه خرف هم زیاد است راستی یک خوک از این چنین افراد شریفتر است.
بلی تبلیغاتهای دروغین و بی اساس و بی پایه و دور از پرینسیپهای انسانی علیه دیگران اعمال میشود و این با این نیات انجام میگیرد تا شخص را از دید دیگران کمرنگ کنند و خود را بالا به کشند این بالا کشیدن عمرش کوتاه است  دروغ در آخرش کشف میشود و روسیاهی برای فرد میماند و بس. سئوال چرا این افراد دست به اینکارها میزنند؟ این افراد مبتلا به سادیسم هستند خود آزاری و دیگران آزاری و یا مبتلا به آوتیسم هستند و باز  مبتلا به اسکیزوفرنی که خیلی خطرناک است هستند و در اصل این افراد به مانی مبتلا هستند که من در اینجا درباره مانی تعریف خواهم کرد. مانی شیدائی و یا شیدائی مانی یکی از دو شکل بالینی عمده اختلالات خلقی و عاطفی است که فرد را وادار میکند تا دست به هر کاری بزند و یا دیگران را کمتر از خود جلو بدهد و دست به هذیان گوی علیه دیگران بزندو یا علیه دیگران دست به لجنپراکنی بزند سابقا با عنوان پسیکوزمنیک دپرسیو معرفی میشد. این اصطلاح بصورت پسوند برای توصیف تکانه های غیر قابل مهار برای انجام رفتارهائی خاص ناسلم و غیر عادی نیز اطلاق میشود. خصوصیات اساسی سندرم مانی عبارتند از خلق بالا افزایش فعالیت غیر عادی پر حرفی و علیه دیگران بدگوئی کردن و افکار خود مهم پنداری و مرز نشناسی کلمات بدون پرینسیپ بی خوابی خیالهای توهمگرای و اوهامگرائی که خیلی بد است. وقتی خلق بالا است بیمار بشاش خوشبین به نظر میرسد و ممکن است این بشاشیت کیفیت مسری هم داشته باشد معهذا بعضی از بیماران تحریک پذیر هستند تا در حال نشئه بیمار منیک پر تحرک است و گاهی تحریک زیاد به تحلیل قوا منجر میگردد. تکلم سریع و پر حجم است. خواب بیمار شدیدا کاهش میابد معهذا بیمار احساس خستگی بدلیل کمخوابی نمی کند چون بیمار است دائم در این فکر است بداند دیگران چکار میکنند و با کی ارتباط دارند دائم از خود مشکوک است. میل جنسی افزایش یافته و رفتارهای نسنجیده و بدون مهار بدنبال می آورد. عقاید بزرگ منشانه شایع است و خیال میکند فردا دیگر با یک مصاحبه با یک رادیو رهبر بشود و بعدش ریئش جمهور. بیمار افکار خود را بدیع نظراتش را مهم و کارش را برجسته میداند. بسیاری از بیماران ولخرج شده و بدهی بالا می آورند و بعضی دیگر پول پرست و حسود هستند به زندگی دیگران. زمینه های فکری بزرگ منشانه گاهی به هذیان مبدل می شود مثل بدگوی پشت سر دیگران و هذیان گوئی های دیگر این افراد به هیچ عنوان مرز را نمیشناسند. ممکن است بیمار باور کند پیشوا است و ماموریت دارد که زمامداران امور را در مسائل مهم راهنمائی کند.
هذیان گزند و آسیب و توهمات هماهنگ با خلق نیز ممکن است مشاهده شود که فرد خود از خود بی خود است بدنبال کسی است تا علیه او بدگوئی کند. گاهی این بیماران خود را برای مدتی کوتاه بخصوص وقتی که صحبت از درمان و بستری شدن به میان می آید کنترل می کنند که نکند به تفکر بزرگ آنها لتمه وارد بشود تفکری هیچ و پوچ. هنری مودزلی این موضوع را بخوبی شرح داده است. وضعیت بیمار مبتلا به مانی که هنوز بیماریش به اوج نرسیده است به وضعیت شخص مستی میماند که هنوز به مرحله سیاه مستی نرسیده است. بیمار ممکن است با سعی و اراده خود افکار پراکنده اش را جمع کرده و اعمال غیر منطقی خود را متوقف سازد و برای مدت کوتاهی با متانت و منطق صحبت کرده و در شخص بی تجربه امیدهای اشتباهی بوجود آورد.
در سبب شناسی این اختلال عوامل ارثی و تجارب کودکی و یا شاید در زمان کودکی مورد تجاوز قرار گرفته باشد به عنوان زمینه ساز اختلال خلقی در بزرگسالی عوامل استرسزا به عنوان برانگیزنده اختلال و عوامل روانشناختی و بیوشیمیائی به عنوان راهی برای تاثیر عوامل زمینه ساز و بر انگیزنده مطرح شده اند.
حمله های مانی غالبا عود کننده است و ممکن است دوره های افسردگی نیز در فواصل آن مشاهده شود اختلال خلقی دو قطبی در درمان و پیشگیری این اختلال امروزه از لیتیوم به وسعیت استفاده میشود.
از ریشه لاتین به معنی جنون خمری حالتی ناشی از تفکر توهمگرا و دور از حقیقت  با تحریک فوق العاده که ممکن است به اقدامات خشونت آمیز منجر شود و باز به سبب مصرف الکل. چنین حملاتی در افراد مستعد با مقادیر نسبتا تفکر وسواسه نیز پدید می آید.
مانی نوجوانی. اختلالات منیک دپرسیو قبل از بلوغ نادر است و کمکم با رشد او این مرض رشد میکند اما در ضمن نوجوانی میزان بروز آن افزایش میابد. بر عکس باورهای قدیمی امروزه تصور می شود که مانی و اختلالات دو قطبی در نوجوانها شایع است. از مطالعه بر روی افراد بالغ به نظر میرسد که نخستین دوره های این اختلال ممکن است در نوجوانی بصورت رفتار نابهنجار تظاهر نموده و تشخیص داده شود.  بلی این افرادی که دست به لجنپراکنی علیه دیگران میزنند در اصل با این امراض که در بالا من به آن اشاره نمودم مبتلا هستند.  این میتواند که بروز زمان کودکی باشد که خیلی سخت است این افراد از این امراض روانی نجات داد بدون همکاری خود با روانکاو قابل رفع نیست. بلی چه انسانی دست به ترور شخصیت میزنند من در این باره توضیح دادم باز هم توضیح خواهم داد در این باره. در عراق به کودکان این طایفه که این فرد از آنها است عربها بهشان تجاوز میکردند این کار را با این نیات انجامیدادند تا در امان باشند خود این خیلی سخت است برای یک نوجوان امروز که بزرگ شده است آن حالت را فراموش کند. خوب در روانشناسی مرزی وجود ندارد تا چیزی را سانسور بشود. بر همین اساس است که من به همه چیز اشاره نموده ام.  باز در باره ترور شخصیت انسان از زوایه ی دیگر ترور شخصیت از ناحیه ی نژاد پرستی مثل یک پناهنده که به یک کشور اروپایی پناهنده بشود خوب این فرد اگر زرنگ باشد مطمئن باشید مورد آزار ترور روحی و روانی قرار خواهند گرفت چرا چون افراد این کشورها حاضر نیستند که کسی بالاتر از اینها بلد باشد و یا قدرت زانستی ویی از دیگران بیشتر باشد.  بر همین اساس ویی را با انواع شیوه مورد ترور روحی و روانی قرار میدهند و اگر در این راه پیروز شدند ویی را به قتل میرسانندو بعدش اعلام میکنند که او خوکشی نموده است جنایت علیه بشریت به همه انواع صورت میگیرد. سیاستمدار نژادپرست یک مرض مزمن است اگر هر تفکری که به افراط گرایده بشود به مرض تبدیل میشود مثل مرض روانی دگماتیک و یا هیستریک دگماتیک مبتلا میشود خود بعدش مزمن میشود دیگر قابل کنترل نیست برای مثال مذهب میتواند یک مرض مزمن باشد چرا چون مذهب قاتل انسانها است فرقی نمیکند کدام مذهب باشد به تاریخ هر مذهبی نگاه کنید پر از جنایت علیه بشریت است. مسیحی علیه اسلام و اسلام علیه مسیحیت یهودی علیه مسیحیت و مسیحیت علیه یهودیت و اسلام علیه یهودیت و یهودیت علیه اسلام  همه و همه پر از جنایت علیه بشریت است.  در این کشورها اول منزوی کردن فرد بعدش قتل او و بعدش اعلام میکنند که بر اثر یک مرض روانی خودکشی نموده است.
و بعضی از این ترورهای روحی و روانی و یا ترور شخصیت انسان بر اساس حسادت صورت میکیرد و اگر در ایران باشد دیگر بی حد است.
در این باره در باره ترور روحی و روانی ادامه دارد و در آخرش این به یک کتاب برای تاریخ به چاپ میرسد.
11/3/2007 اسماعیل قادری سوئد
 روز یکشنبه یازده مارس دو هزار و هفت
-------------------------

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر