ديكتاتوري كه براي خدايي كردن خود را سايه خدا مي ناميد !
⭕️”من به وسيله خدا انتخاب شدهام!” ⁉️
در اين عكس اسدالله علم وزير دربار و شماري ديگر ازژنرالهاي شاه ديده مي شوند كه سايه خدا بر روي زمين به هيچشان گرفته و چنين با تكبر ايستاده است! اما هربار كه مردم قيام كردند پا به فرار نهاد و بار دوم براي هميشه به زباله دان تاريخ رفت. حال نوبت خامنه اي و رژيمش است .
⭕️”من به وسيله خدا انتخاب شدهام!” ⁉️
در اين عكس اسدالله علم وزير دربار و شماري ديگر ازژنرالهاي شاه ديده مي شوند كه سايه خدا بر روي زمين به هيچشان گرفته و چنين با تكبر ايستاده است! اما هربار كه مردم قيام كردند پا به فرار نهاد و بار دوم براي هميشه به زباله دان تاريخ رفت. حال نوبت خامنه اي و رژيمش است .
اطراف دیکتاتور مملو از چاپلوسان است. همگی مستبدها تنها هستند و از تنهایی و فشار روحی ، رو به افکار ماورایی می آورند و گمان می کنند برگزیده هستند. آنزمان سقوط نزدیک است..... سقوط نزدیک است...... و اکنون هم، نزدیک نزدیک نزدیک است.
گزیده ای از مصاحبه اوریانا فالانچی را با محمدرضاشاه بخوانید:
محمدرضا پهلوی: یک شاه وقتی برای کارهايی که انجام میدهد و چيزهايی که میگويد مجبور است به کسی اعتماد نکند، به ناچار تنها خواهد شد، ولی من کاملا تنها نيستم، چون من به وسيله نيروی ديگری همراهی میشوم که ديگران آنرا حس نمیکنند. همان نيروی مرموز در من، و من همچنين پيام هايی نيز دريافت میکنم. پيامهای مذهبی و من خيلی خيلی مذهبی هستم و من به خدا ايمان دارم و هميشه هم گفتهام که اگر خدا نبود، ما مجبور بوديم که او را خلق کنیم! من واقعا برای بيچارههايی که به خدا ايمان ندارند، متاسفم. شما نمیتوانيد بدون خدا زندگی کنيد. من با خدا از زمانی که خدا آن روياها را به من داد...
فالاچی: رويا؟!!
اعلیحضرت؟!!
از چه و از کجا؟!!
محمدرضا پهلوی: از امامان. آه من متاسفم که شما درباره آن چيزی نمیدانيد... اولين بار من اماممان علی را ديدم. يک پيش آمدی برای من اتفاق افتاد. از روی سنگی زمين خوردم و او نجاتم داد. او خودش را بين من و سنگ قرار داد. می دانم، برای اين که او را ديدم. شخصی که با من بود او را نديد و هيچکس ديگر هم او را نديد به جز من، برای اين که میترسم شما حرفهای مرا نفهميد.
فالاچی: و حقيقتا هم نمیفهمم اعلیحضرت!
محمدرضا پهلوی: برای اينکه شما ايمان نداريد. شما به خدا ايمان نداريد، شما به من هم ايمان نداريد. خيلی از مردم به آن عقيده ندارند. حتا پدرم هم آن را قبول نداشت. او هيچوقت آن را قبول نکرد. او هميشه در اين مورد میخنديد...
من به وسيله خدا انتخاب شدهام که ماموريتی را به پايان برسانم. روياهای من معجزههايی بودهاند که کشور را نجات دادهاند. دوران سلطنت من کشور را نجات بخشيده و اين به خاطر اين بوده که خداوند در کنارم بوده. مقصودم اين است که اين عادلانه نيست که اعتبار تمام کارهايی را که برای ايران کردهام به خودم نسبت دهم. در حقيقت میتوانستم اين کار را بکنم. ولی نخواستم. برای اين که میدانستم که کس ديگری پشتيبان من است و او خدا بود. منظورم را میفهميد؟
فالاچی: خیر اعلیحضرت!
مصاحبه با تاریخ اوریانا فالاچی ترجمه: پرویز ملکی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر