۱۳۹۱ آبان ۵, جمعه

گذری به زمان بچگیم و یاد دوستان همکوچه نشین خیابان جوانشیر




گذری به زمان بچگیم و یاد دوستان همکوچه نشین خیابان جوانشیر 

ما جوانان در کرمانشاه بلعکس همه نام این دعبا را می آوردیم ملت میگفتند ختنه ما میگفتیم گونبر هات یعنی گون بر آمد
وقتیکه این عکس را دیدم یاد زمان بچگیم افتادم ما به هیچ عنوان ختنه نمیکنیم



و تا آنجایکه بنده خبر داشته باشم هیچ کدام از اعضای خانواده بنده ختنه نکرده اند چرا چون ما مسلمان نیستیم .. 9 سالم بود دیدم که حسین کرمی که یکی از دوستان بنده بودند که همیشه با هم بازی میکیردیم یک دفعه پرید تو حیات ما گفتم حسین چی شده است گفت جای هست که خودم را قایم کنم؟ من گفتم مگر چکار کرده اید که نکند دوباره خانه را آتش زده باشید چون یک بار خانه را آتش زده بود او 12 سالش بود 3 سال از من بزرگتر بود گفت در کوچه نشسته بودیم که یک مرد آمد با یک کیف بزرگ گفتند بچه هایتان را صدا کنید تا ختنه اشان بکنم حسین هم از ترس ختنه خود را به حیات ما پرت کردند من هم رفتم در زیر زمینی خانه ما یک انبار بود که بردمش آنجا قایمش کردم ناگهان مادرم فهمید گفت ناقولا بدجنس سام کار خراب کرده اید دولته دنبال حسین است و میگوئید در خانه ما قایم شده است. خلاصه ماجرا را برای مادرم تعریف نمودم مادرم رفتن گوشی را برداشت و به دولته تلفن زد گفتند حسین رفته بیرون از شهر در خانه خواهرم است من خودم فردا با ماشین میرم میارمش پیشتون دولته هی گریه میکردو چون دوست صمیمی مادرم بودند قبول کردند و مادرم هم به دولته گفت دولته شما 3 تا از بچه هایت را ختنه نموده اید این حسین را به بخشید و ایشان را ختنه نکنید من تمامی گناهان ایشان را میپذیرم خلاصه دولته قول دادند و حسین برای همیشه از ختنه شدن معاف شدند و دولته به محمد شوهرش گفته بودند که حسین ختنه شده است و برای اینکه پدرش را راضی کنیم حسین 2 هفته خانه ما بودند .... ختنه و ترس بچها خیلی دردناک است خیلی از بچه های که ختنه شده بودند برای ما تعریف میکردند که چه در دی دارد.
با سپاس فراوان ساموئیل کرماشانی 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر